شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی
ای بههمه ماسوی سيد ومـولاجواد نـام خـوشت برلـب اهـلتـولا جـواد
هرکه شود سائـلتپادشهعـالماست هرچه بگويم من ازجودوعطايت کم است
ذرۀ نـاقــابـلــم مـهــرشـمــا دردلــم ازدوجهان يا جواد عشق تو شد حاصلم ای بهرضا نورعين وی به سخا زيب وزين قـبـلـۀ دلها بود قـبـرتو درکـاظـمـين
بحرعـطا وکرم معـدن جـود و سخا ای پـسرفـاطـمه کن نگهـی سوی ما
دست تو وقت کـرم کار خـدا میکـند ذکر شـريـف جـواد درد دوا میکـنـد
زد به دل ما شررسوزغمت ياجواد جان بفدای تو وعـمر کمت يا جـواد
با هـمۀ آنکـه ديـد از توعـطـا ووفـا همسر نامهربان کُشت تو را از جفا
اي گـل بـاغ مُراد کشتۀ ظلـم وعـناد دست مرا هم بگيرازکرمت ياجواد